بغضهایم را به ابرها می دهم...
و قلبم را از نام تو پر می کنم...
باران که ببارد آواز قلبم شنیدنی ست....

دلتنگی های بی پایان من و بی خیالی همیشگی تو!!!
حکایت تکراری این روزهاست..
امشب انگار باید باز هم رونویسی کنم این داستان کهنه را!!!
نظرات شما عزیزان:
ایوب 
ساعت23:24---12 تير 1391
گر نیایی تا قیامت انتظارت می کشم.
منت عشق از نگاه پر شرابت می کشم.
ناز چندین ساله ی چشم خمارت می کشم.
تا نفس باقیست اینجا انتظارت می کشم.
یاس 
ساعت10:14---10 تير 1391
قلــ ــب عزیز لطفــا خفه شـــو و در همه کارها "دخالــت" نــــکن !
هـمان کـه خــ ـ ــون "پمـــپاژ" کــــنی کافـیسـت . . .
اگر هــم "خـــسته" شـدی اجبــ ــاری نیسـت به کــار !
هــر وقـت دلـت خواســـت دیگـ ـ ـ ــر "کـار" نَـــکُن ...!
یاس 
ساعت10:12---10 تير 1391
کاش تو بــــودی و من !
نمـ نمـ باراטּْ،
یک جاده بــــــــے انتها ...
دســــت در دســـت همـ ...
بدون چـــــــتر !
زیـــــر باراטּْ،
خیـــس خیـــــس ...
ثمين 
ساعت8:07---10 تير 1391
سلام مهربانم، منم دوستت دارم عزيزم...
اگه هما اينطور راحت به هم ميگفتن كه همديگر رو دوست دارن ديگه چي ميشد...
ایوب 
ساعت13:52---9 تير 1391
حاصل سبزترین باور من ،
برگ زردیست که از لای ورق های دلم میریزد ،
مانده ام سخت غریب ،
دیگر از سخت ترین حادثه ها میترسم.....
delgir 
ساعت23:53---8 تير 1391
Oldlove 
ساعت20:17---8 تير 1391
آرزوي خيلــــــــي ها بودم ! اما
اسير قدرنشناسي يک نفر شدم ... !!!
Oldlove 
ساعت20:16---8 تير 1391
گـــريه نميکنم ، نه ايــــنکه سنگم ؛
گـــريه غــرورمـو بــــهــم مـيـزنـه
مـــرد براي هضم دلـــتـنـگيـاش
گـــريه نمـيکنه ، قــــدم مـيـزنه ...
Oldlove 
ساعت20:16---8 تير 1391
خــــدايـــا ؟
اصلا غمــــگين ميــــشي !!!!؟
يا فــــقط خشمــــگين ميــــشي ....
Oldlove 
ساعت20:14---8 تير 1391
گـوش کـن درد و دل آدم هــارو ، امــا با هــر کـس دردو دل نکـن،
گـاهـي آدم هـا درکِـشو ندارند و اين به ضـررِ خـودتـه !!!!
my love 
ساعت19:02---8 تير 1391
خـــدايــا ... !
وقـت داشـتي تقـديـر مـا رو درسـت کـن .. !!!
قسـمت آسفـالتـش درسـت افتـاده رو دهـن مــا.
nini ashegh 
ساعت18:49---8 تير 1391
گاهی فرار می کنم
از فکر کردن به تو
مثل رد کردن آهنگی که
خیلی دوستش دارم . . .
صبا 
ساعت15:17---8 تير 1391
خیلی قشنگ بود عزیز دلم. خیلی
|